sea

Seven Wonders Of The Underwater World

حدیث

- حضرت فاطمه(س) مي‌فرمايند: خداوند، رسيدگي به خويشان را براي طول عمر و باعث فزونيدر خويشان قرار داد. (بحارالانوار/29/223
ادامه نوشته

فال

فال قهوه تاروت و شمع از راه های بسیار دور هم پاسخ درست میدن چون با انتقال انرژی کار میکنن

;)

دقت کردین که یکی از هیجان انگیزترین لحظه ها زمانیه که داری جعبه یه وسیله دیجیتالی جدید رو باز میکنی

انرژی

تحقیقات در مهندسی بیو شیمی نشان می دهد که مغز انسان ماده ای را ترشح می کند به نام اندروفین .( مورفین طبیعی بدن ) 
کسانی که بر ذهن آنها تفکرات منفی حاکم است اندروفینی که از مغزشان ترشح می شود بیماری زاست و کسانی که ذهن مثبت دارند اندروفین آنها شفا بخش است : یک ماده با دو خاصیت!

امروزه از نظر علمی ثابت شده که هیچ چیزی نیست که از خودش هاله انرژی ساطع نکند . 
قانون "دوبروی " می گوید: "هر ذره ای از خود انرژی به همراه دارد" . حتی با دوربینهای مخصوص از این انرژی ها عکس تهیه کرده اند .
هاله های انرژی با فرکانس مغز و تفکر انسان مرتبط هستند.
ما می توانیم هاله های انرژی خود را با متمرکز شدن بر روی شخصی یا محلی هدایت کنیم فقط کافی است به آن شخص فکر کنیم بلافاصله هاله های انرژی ما با سرعت نور به سوی آن شخص فرستاده می شود .
هاله های انرژی قابل باردار شدن است ؛ اگر تفکر انسان منفی باشد هاله منفی و اگر مثبت باشد هاله مثبت. 
به اين ترتيب که انديشه های مثبت، مهر آميز، خيرخواهانه، سرشار از توانمندی، هوش و خلاقيت بر هاله اثر مثبت دارد و سطح انرژی های آن را بالا می برد و از نظر کمی نيز میتواند هاله انسان را بزرگتر نمايد .
برعکس انديشه های منفی، بدبينی ها، خودخواهی ها، احساس تنفر از خود و یا ديگران، حسادت، خشم و هر گونه انديشه بد بر هاله اثر تخريبی می گذارد و سطح انرژی های آن را بشدت کاهش میدهد و انرژی زيادی از انسان می گيرد. 

وقتی در مكانی احساس بدی مي كنيد بدين معناست كه آن محل از انرژي های منفی اشباع شده است و يا وقتی فردی اين تاثير را روی شما مي گذارد يعنی او حامل انرژی منفی است . 
جالب است كه اين انرژی حتی هنگام فكر كردن به كسی ، حرف زدن ، گوش كردن و... به صورت چه مثبت و چه منفی منتقل مي شود .
انجام اعمالی مانند مدیتیشن، عبادت و تمرین تفکر مثبت، حضور در طبیعت و دوستی با آن، از عوامل مهم و تاثير گذار بر افزايش سطح انرژی هاله می باشد.
 
احتمال دارد که شما در طول زندگی با انجام كارهایی هاله نورانی خود را آلوده كرده باشيد . هر گونه اضطراب ، دلهره ، ترس و حتی  دروغگویی ، غيبت کردن ، بدبينی، آبروی دیگری را بردن و کلیه مسائلی از این قبیل منجر به آلودگی و تجمع انرژی های تخريب گر در هاله شما می شوند.
اين انرژی منفی آنقدر در هاله شما نفوذ مي كند تا در جسم (آخرين سطح برای نفوذ ) اثر خود را به صورت بيماری نشان دهد.

توجه کنید که 
انرژی منفی منشا تمام بيماريهای روحی- روانی و جسمی انسان است و به مرور زمان رد پای خود را بر چهره و بدن ما بر جای می گذارد. 

پس
اگر دائما مریض می شوید به پاکسازی هاله و دوری از آلوده کننده های هاله تانفکر کنید. انرژی هاله تان را با راههای مثبتی که گفته شد بالا ببرید تا نیازی به راههای منفی نداشته باشید.
و اما 
افرادی هستند که به صورت ناخودآگاه از انرژی دیگران تغذیه می کنند. معمولا آنها افرادی هستند که ما اصلا بهشان شک نداریم. 

یکی از راههای کسب انرژی از شما این است که :
این افراد ممکن است نزدیک شما بیایند و برای شما درد دل کنند و بگویند که چه آدم بدبخت و فلک زده ای هستند و ... و هر چه شما راه چاره نشانشان می دهید گوش نمی دهند، چون نمی خواهند که تغییری در وضعیتشان بوجود بیاید چرا که این تنها راهی است که می توانند انرژی بگیرند، آنها با این کار در حال گرفتن انرژی شما هستند در حالی که شما دلتان به حالشان سوخته است. 
پس اگر بجای یک گفتگوی منطقی دوطرفه، وارد گفت و شنودی شدید که هر راه حلی ارائه دادید با جمله : آره درست میگی، ولی..... پاسخ داد، بدانید که دارید انرژی از دست می دهید.

راه دیگر انرژی گرفتن از شما تحقیر کردنتان است: بعضی از مردم سعی میکنند با هر حیله ای متوسل شوند و تحقیرتان کنند تا
  انرژیتان را بگیرند که نام دیگر این کار دیگرآزاری یا سادیسم است. شخص سادیستیک با تحقیر دیگری احساس خود برتربینی کرده و انرژی دیگران را از آن خود می کند. 
تحقیر کردن میتواند نسبت به پوشش، ظاهر، جسم، جنسیت، رفتار، گفتار، و ... باشد. 
خیط کردن دیگری و یا انتقاد از او، تحت هر نامی که صورت گیرد در واقع تحقیراست و انرژی را به سمت تحقیر کننده می کشاند.
بهتر است که 
یادتان باشد اکثر این افراد از کاری که انجام میدهند کاملا بی اطلاعند در رابطه با آنها پس از مدتی زمانی کوتاه یا بلند، احساس می کنید بی انرژی و بی حوصله شده اید در حالیکه آنها سرحال آمده اند. اینگونه رابطه ها را دوست دارید قطع کنید و از رابطه با اینگونه افراد بدون اینکه بدانید چرا، طفره می روید.

اگر واقعا به این افراد دوست و نزدیک هستید میتوانید موضوع را با آنها در میان بگذارید و به آنها کمک کنید. چون این افراد با اینکار رابطه اجتماعی خودشان را با دوستان و اطرافیان تخریب می کنند. 

در صورتی هم که این شخص در زندگیتان و برایتان اهمیتی ندارد بهتر است که از او دوری کنید.

allah

خدایا !

من چیزی نمیبینم

آینده پنهان است

ولی آسوده ام ،

چون تو را می بینم

و تو همه چیز را . .

iranvij

ادامه نوشته

هدف

Top Places To Live For Wildlife Loversحال مي‌فهمم هدف از زيستن اين است رفيق:

من شدم خلق كه با عزمي جزم 
و دلي مهدي عزم
پاي از بند هواها گسلم
پاي در راه حقايق بنهم
فارغ از شهوت و آز و حسد و كينه و بخل
مملو از عشق و جوانمردي و زهد 
در ره كشف حقايق كوشم
شربت جرأت و اميد و شهادت نوشم
زره جنگ براي بد و ناحق پوشم
ره حق پويم و حق جويم و پس حق گويم

آنچه آموخته‌ام بر دگران نيز نكو آموزم
شمع راه دگران گردم و با شعلة خويش
ره نمايم به همه گرچه سراپا سوزم
... من شدم خلق كه چون مهدي زهرا باشم

نه چنين زايد و بي‌جوش و خروش
عمر بر باد و به حسرت خاموش
اي صد افسوس كه چون عمر گذشت، معني‌اش مي فهمم
حال مي‌پندارم كاين سه روز از عمرم به چه ترتيب گذشت:

كودكي بي‌حاصل، نوجواني باطل، وقت پيري غافل

به زباني ديگر:

كودكي در غفلت، نوجواني شهوت، در كهولت حسرت.Top Places To Live For Wildlife Lovers

ای صد افسوس

Amazing Traffic Signals In Japanاي صد افسوس كه چون عمر گذشت، معني‌اش مي فهمم!

من شدم خلق كه چون مهدي زهرا باشم

طي شد اين عمر تو داني به چه سان؟
پوچ و بس تند چونان باد دمان
همه تقصير من است، اين كه خود مي‌دانم
كه نكردم فكري، كه تعمق ننمودم روزي، ساعتي يا آني
كه چه سان مي‌گذرد عمر گران؟

كودكي رفت به بازي، به فراغت، به نشاط
فارغ از نيك و بد و مرگ و حيات
همه گفتند: «كنون تا بچه است،
بگذاريد بخندد شادان
كه پس از اين دگرش فرصت خنديدن نيست 
بايدش ناليدن».

... من نپرسيدم هيچ 
كه پس از اين ز چه رو بايدم ناليدن؟
هيچ كس نيز نگفت
زندگي چيست؟ چرا مي‌آييم؟
به چه سان بايد رفت؟
پس از اين چند صباح، به كجا بايد رفت؟
با كدامين توشه به سفر بايد رفت؟

... نوجواني سپري گشت به بازي، به فراغت، به نشاط
فارغ از نيك و بد و مرگ و حيات
بعد از آن باز نفهميدم من 
كه چه سان عمر گذشت
ليك گفتند همه:

«كه جوان است هنوز، بگذاريد جواني بكند،
بهره از عمر برد، كام‌روايي بكند
بگذاريد كه خوش باشد و مست،
بعد از اين باز ورا عمري هست».

يك نفر بانگ برآورد: 
«از هم اكنون بايد فكر فردا بكند».

ديگري آوا داد: 
«كه چو فردا بشود، فكر فردا بكند».

سومي گفت: 
«همان‌گونه كه ديروزش رفت،
بگذرد امروزش،
همچنين فردايش».

با همه اين احوال، من نپرسيدم هيچ
كه چه سان جواني بگذشت؟
آن همه قدرت و نيروي عظيم به چه ره مصرف گشت؟
نه تفكر، نه تعمق، نه انديشه دمي

عمر بگذشت به بي حاصلي و مسخرگيچه تواني كه ز كف دادم مفت
من نفهميدم و كس نيز مرا هيچ نگفت
قدرت عهد شباب، مي توانست مرا تا به خدا پيش بردليك بيهوده تلف گشت جواني هيهات!

... اي صد افسوس كه چون عمر گذشت 
معني‌اش فهميدم

ماهی

درد من حصار برکه نیست، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرد

سیرم از زندگی

سیرم از زندگی و از همه كس دلگیرم



آخر از این همه دلگیری و غم می میرم



پرم از رنج و شكستن، ‌دل خوش سیری چند ؟



دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم



هر كه آمد، دل تنهای مرا زخمی كرد



بی سبب نیست كه روی از همه كس می گیرم



تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها



اینچنین كرده در آیینه هستی پیرم



بس كه تنهایم و بی همنفس و بی همراه



روزگاریست كه چون سایه بی تصویرم



دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند



دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم!