یقین
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی ست که افتاده به خاک
... به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانی است
در به در ، در پی گم کردن مقصد رفتیم . . .
Shirinشاعر
+ نوشته شده در شنبه هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 15:0 توسط مهسا
|