«چرا مردم قفس را آفريدند 

چرا پروانه را از شاخه چيدند 
چرا پروازها را پر شكستند 
چرا آوازها را سر بريدند 
*
پس از كشف قفس، پرواز پژمرد
سرودن بر لب بلبل گره خورد
كلاف لاله سردرگم فروماند
شكفتن در گلوي گل گره خورد
*
چرا نيلوفر آواز بلبل
به پاي ميله هاي سرد پيچيد 
چرا آواز غمگين قناري
درون سينه اش از درد پيچيد 
*
چرا لبخند گل پرپر شد و ريخت 
چه شد آن آرزوهاي بهاري 
چرا در پشت ميله خط خطي شد
صداي صاف آواز قناري 
*
چرا لاي كتابي، خشك كردند
براي يادگاري پيچكي را 
به دفترهاي خود سنجاق كردند
پر پروانه و سنجاقكي را 
*
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلويي داد تا آواز باشد
خدا مي خواست باغ آسمان ها
به روي ما هميشه باز باشد
*
خدا بال و پر و پروازشان داد
ولي مردم درون خود خزيدند
خدا هفت آسمان باز را ساخت
ولي مردم قفس را آفريدند.»

قیصر امین پور